دلنوشته های سربازان در دوران آموزشی

آخرین مطالب
نویسندگان
۰۴
مهر

سربازی

عکس اصلی پست ها هیچ ارتباطی با دلنوشته سربازی ندارد  و صرفا از سایت ها جمع آوری شده است

دوست خوبمون سالار گرگری اهل خوی که به لویزان تهران دوره کد خوردند(عقیدتی) انشاالله هر کجا هستید همیشه موفق باشید

نوشته از سالار گرگی

تایپ شده:

"

بسم الله النور

سلام...

سالار گرگی هستم اهل خوی ، نظرم درباره کل این مدت فقط جمله زیر است

خدمت ، خدمت است

باید قبول کنیم و به یک باور قلبی و عمیق رسید تا هیچ گونه سختی باور نشود.

امید تعالی و موفقیت برای تمام سربازان ایران زمین انشالله لایق به خدمت در دربار اهل بیت و امام زمان باشیم

یا علی

"

۰۴
مهر

سربازی

عکس اصلی پست ها هیچ ارتباطی با دلنوشته سربازی ندارد  و صرفا از سایت ها جمع آوری شده است

عزت خوبی؟ از پیرانشهر چه خبر؟ چه دورانی تو اموزشی با هم دیگه داشتیم از آموزشی گرفته تا کتابفروشی تبریز... خودکارتو هنوز دارما

یادته بدون دمپایی از کجا تا کجا رفتیم خارایی که میرف تو پاهامون :)

خدمت افتاده بودن پیرانشهر بعد انتقالی سلماس گرفتن

این نوشته از عزت الله احمد زاده

تایپ شده:

"امروز مورخ 95/6/3 در حیاط نشستم و دل تنگ خانواده ، انشاالله بزودی به این وضعیت عادت کنیم

عزت الله احمد زاده از شهرستان شوط

گروهان 2 گردان 2

"

عکس از نوشته در ادامه مطلب

۰۴
مهر

سربازی

عکس اصلی پست ها هیچ ارتباطی با دلنوشته سربازی ندارد  و صرفا از سایت ها جمع آوری شده است

نوشته از سعید جلالت

تایپ شده:

"بسمه تعالی

امروز تاریخ 95/6/3 هست در پادگان عجب شیر در آسایشگاه 2 گردان 2 گروهان 2 هستیم الان دقیقا در حال...؟؟؟؟؟؟"

متاسفانه نتونستم بخونم...

هر کس تونست بخونه ، بنویسه تو نظرات

مرسی

عکس از نوشته در ادامه مطلب

۰۴
مهر

سربازی

عکس اصلی پست ها هیچ ارتباطی با دلنوشته سربازی ندارد  و صرفا از سایت ها جمع آوری شده است

یادش بخیر خاطراتی که با آقای بهروز حبیبی همشهری خودم داشتیم ایشون دوره کد خوردند به لویزان تهران

نوشته از بهروز حبیبی

تایپ شده:

" به نام خدا

روز اول آموزش را می خواهم بنویسم ; الان وارد پادگان شدم و یه حس غریب بهم دست داده ,, از هر لحاظ که بگی دلم گرفته دوری از خانواده و شهر و ... تا که فرمانده گروهان اومد و به خطمون کرد جلو آفتاب گرما به سرم می زند و کم کم فکر من کجا و اینجا کجا به سر می زد تا که تقسیم شدیم و به گروهان 2 گردان 2 و آسایشگاه 2 اومدیم من از ورودی آسایشگاه تخت استراحتم در سمت راست پنجمین ردیف بودم در قسمت پایین  و در سمت چپم هم یه دوستی پیدا کردم به نام آقا فرزاد که اهل زنجان بود و خیلی هم پسر خوب  ولهجه زنجانی شیرین داشت و...

بقیه در ادامه مطلب...

۰۴
مهر

سربازی

عکس اصلی پست ها هیچ ارتباطی با دلنوشته سربازی ندارد  و صرفا از سایت ها جمع آوری شده است

این نوشته از سید حسن ظرف فروش

"هو 121

امروز مورخه 95/6/2 در پادگان عجب شیر در آسایشگاه شماره 2 در حال استراحت هستم و حس من در مورد خدمت سربازی خیلی عالیست که هر فرد می تواند خودش را بشناسد و روی پای خودش بایستد.

درست است که کمی احساس دلتنگی می کنم ولی خیلی چیز ها یاد می گیرم

گروهان 2 گردان 2

سید حسن ظرف فروش"

عکس از نوشته در ادامه مطلب

۰۴
مهر

دلتنگی

عکس اصلی پست ها هیچ ارتباطی با دلنوشته سربازی ندارد  و صرفا از سایت ها جمع آوری شده است

این نوشته از آرش

تایپ شده:

"گروهان 2 گردان 2 عجب شیر

اینجانب آرش سرباز وظیفه آموزش ورودی 95/6/1 به خدمت

حس من از خدمت فقط دلتنگی دلتنگی دلتنگی مادر،پدر و خواهر

بغض هر لحظه خفم می کنه،خیلی حس بدی هستش

کمبود پدر و مادر و خواهر فقط در خدمت آدمو خفه می کنه ، انگار آدمو انداختن داخل زندان.

شبها از دلتنگی بغض می کنم کم مونده بمیرم زود از آسایشگاه میزنم بیرون."

عکس از نوشته در ادامه مطلب

۰۴
مهر

سربازی

عکس اصلی پست ها هیچ ارتباطی با دلنوشته سربازی ندارد  و صرفا از سایت ها جمع آوری شده است

این نوشته از کامران عباسی می باشد

"به نام خدا

امروز 95/6/2 روز سه شنبه در آسایشگاه شماره 2 پادگان عجب شیر هستم، به نظرم دوران بدی نیست با وجود اینکه در اوایل کمی احساس دلتنگی و سختی می کنم اما به نظرم در آینده یکی از بهترین دوران های زندگی هر پسری است. به خاطر کامل نبودن لوازم هنوز منتظر دریافت وسیله ها و لباس هستیم.

برخی دوستان منتظر دریافت لباس و گرفتن مرخصی می باشند ، تا الان دو روز گذشته  و بقیه هم گذر خواهد کرد از فرمانده سر گروهبان فولادی هم خوشم می آید.

کامران عباسی"

عکس از نوشته در ادامه مطلب

۰۳
مهر

سربازی

عکس اصلی پست ها هیچ ارتباطی با دلنوشته سربازی ندارد  و صرفا از سایت ها جمع آوری شده است

این نوشته از دوست خوبم آرش قولنجی هست که افتاده بود پسوه...

تایپ شده:

به نام خدا

امروز 95/6/2 ساعت 3:12 دومین روز آموزشی گروهان دوم گردان 032 نصر شهید برخورداری هست انشالله که این روزهای باقیمانده به خوبی خوشی تمام شود و سخترین و سخت ترین چیز اینجا به نظر من فقط بیدار شدن صبح زود است.

آرش قولنجی

عکس از نوشته در ادامه مطلب...

۰۳
مهر

این نوشته هم از پسر عمم هست

ترجمه کردید از قسمت نظرات به منم بگید چی هست خیلی مشتاقم بدونم چی نوشته

دلنوشته

۰۳
مهر

تقریبا دو سه روز مونده بود که رسما خدمت مقدس سربازیم شروع بشه

رفتم یه دفترچه گرفتم دفترچه رو نگاه می کردم که چی قراره بنویسم توش

چیزی به ذهنم نرسید

دیدم برادرم نشسته

دفترچه رو بردم دادم گفتم بنویس درباره خدمت سربازی

ایشونم اینو نوشتن ترجمشم دست خودتون البته زیاد جدی نگرفتن و یه جورایی مجبوری نوشتند :|

دلنوشته